همراه با چهارده معصوم(علیهم السلام) ویارانشان-بلاک اسکای-اسایش

همراه با چهارده معصوم(علیهم السلام) ویارانشان-بلاک اسکای-اسایش

شاهکارهای ادب فارسی (درباره چهارده معصوم {ع}ویاران
همراه با چهارده معصوم(علیهم السلام) ویارانشان-بلاک اسکای-اسایش

همراه با چهارده معصوم(علیهم السلام) ویارانشان-بلاک اسکای-اسایش

شاهکارهای ادب فارسی (درباره چهارده معصوم {ع}ویاران

امام حسین وحضرت زینب (ع)

مشکل دین را حسین

زینب آسان کرد ورفت          کربلا را خوابگاه نوجوانان کرد ورفت          در ره معشوق هفتادودو قربانی نمود پا بپای زینبش اجرای فرمان کرد ورفت       گرمحاسن را حسین با خون سر رنگین نمود          زینب از خون سرش گیسو پریشان کرد ورفت          زینب امر شاه دین را یک بیک اجرا نمود         تا حسین ویرانه ای را باغ رضوان کرد ورفت         بعدشاهنشاه زینب شاهکاریها نمود            سرزمین کربلا را کوی جانان کرد ورفت            وقت رفتن آن چنان بی طاقت وبی تاب شد           عرش حق را گوییا چون بید لرزان کرد ورفت          رهنمای شصت وشش زن گشت زینب در سفر         راه پیمایی نمود وخطبه عنوان کرد ورفت           استقامت کرد زینب مجلس ابن زیاد           با تکلم کوفیان را مات وحیران کرد ورفت         وارد شام بلاگردید ناموس خدا            گوهری را از حسین درخاک پنهان کرد ورفت          کس ندیده خواهری را همچو زینب در جهان         آنکه مارا در جهان پیوسته گریان کرد ورفت         ازتو(مشمولی) تمنا می نماید یا حسین         بگذر از جرمش که اووصف تو عنوان کرد ورفت-------بوستا حسینی- رضا معصومی - انتشارات گلی - صص 96-97 شاعر ک مشمولی 

----برج دین راتاابد تابنده اختر زینب است        بحر هستی را یقین رخشنده گوهر زینب است         سربسر گیتی عرض باشد جوهر زینب است        بعدزهرا عصمت خلاق اکبر زینب است           دختر نیک اختر زهرای اطهر زینب است......پایه قدر وجلالش برتر از چرخ بلند        وصف ذات حضرتش افزون بود از چون وچند  آنکه کلثوم وصفورا بر قدومش سر نهند           آنکه گر سازد قبول ازجان ودل منت کشند       خدمتش صبخ ومسا، حوا وهاجر زینب است           --------

خدمتش را مشتری ازجان ودل کرده قبول            بر بقاءدین ختم المرسلین ، اصل الاصول         پیش ماه طلعتش خورشید بنماید افول       آفتاب برج عصمتزینت دوش رسول          خواهر سبطین ومحبوب پیمبر زینب است-----قصر امکان را وجودش نا ابدباشد مکین         ماسوا از خرمنعز وجلالش خوشه چین         قدسیان سایند بر خاک کف پایش جبین          با پمین جاه وجلال وعزت وشوکت ببین         در زمین کربلا بی یار ویاور زینب است ------

مات وحیران است در شان ومقام او عقول         نطق ما الکن، بمدح آن مهین دخت رسول          کاخ قدرش را زجان روح الامین دارد قبول         مظهر پروردگار حی داور زینب است ----به نقل ازهمان منبع فوق-صص106-107 

- ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب ماه خروج پیشرومومنان بود ماه شکست دشمن قرآن

 -

ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب
ماه خروج پیشرومومنان بود
ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق
ماه ظهور عدل به اهل جهان بود
مردی قیام کرده به صحرای کربلا
کز خاندان خاتم پیغمبران بود
مردی قیام کرده که باانقلاب خون
بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود
مردی قیام کرده که تا روز رستحیز
نام گرامیش همه جا جاودان بود
فرزند با کفایت نستوه بوتراب
کز خون او زمین بلا گلستان بود
با خون نوشته است بتاریخ روزگار
هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود
بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم
اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود
تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب
امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود
سیراب تا شوند همهتشنگان عدل
در خون طپیده ساقی لب تشگان بود
هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش
هریکچو آیت است که در خون طپان بود
عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل
سیراب زاشک دمبدم باغبان بود
قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق
تا نهضت مقدس دین جاودان بود
با این قیام کاخ ستم واژگون نمود
تابر قرار مکتب خون جامگان بود
بر انتقال خون شهیدان بی کفن
گاه قیام (زین اب )قهرمان بود
هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری
تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود
                            سرسلسله  مردم آزاد حسین استنقل از شکوفه
های غم -صص135-136-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران----
آنکس که دراین ره سر وجان داد حسین است
مردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداد
دامن بکمر برزد واستاد حسین است
درسی به بشر داد بدستور الهی
درسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهی
آیین یزیدی که بری بود زانصاف
ننمود بتهدید وبه تطمیع گواهی
در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد
رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد
ننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیم
حنجر بدم خنجر بیداد گران داد
مردانه دراین معرکه بنهاد قدم را
بر ضدستمکار بر افراشت علم را
با نیروی یزدانی وبا دست خدایی
بشکست بهم قدرت ارکان ستم را
اعلامیه از قتلگه کرب وبلا داد
با زینب وسجاد سوی شام فرستاد
این جمله زخون بود در آن نشریه مسطور
باید بشر از قید اسارت شود آزاد
او کرد بنوع بشر این قاعده تعلیم
کاندر ره آزادگی از جان نبود بیم
دیگر نهراسد زستمکار ستمکش
مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیم
هر وحشی ناکس نزند کوس تمدن
هر کافر ناحق نزند لاف تدین
اشرار باحرار نگیرند سر راه
ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن
شمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پست
باشد که ببالند وننازند ونتازند
از باب زر وسیم باشخاص تهیدست
برچیده شود قاعده ورسم توحش
از مسند حق دور شود قاضی حق کش
ازبین رود منکرومعروف بیاید                    جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوش
مردم همه با کافر وظالم بستیزند
پویند ره حق وزناحق بگریزند
کوبند همی سنگ الم بر سر بدخواه
بر فرق تبهکار همی خاک بریزند
این حکم صریح است وبدیه است ومحقق
چیره نشود حق کش وکشته نشود حق
بیداد گری را اثری نیست بعالم
زنده است حسین ابن علی آن حق مطلق-
(ازبصیر اصفهانی-به نقل از شاهکارهای ادب فارسی(اشک شفق)صص200-201 آراسته
ی رضا معصومی -نشریه ماه نوع -ناشر : رشیدی -دیماه 1362
شمسی)-------------------
جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص 202:--
تاابد جلوه گه حق وحقیقت سر توست
معنی مکتب تفویض علی اکبر توست
ای حسینی که تویی مظهر آیات خدای
این صفت از پدر وجد تو در جوهر توست
درس مردانگی عباس بعالم آموخت
زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست
طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟
آنکه بر مرگ زند خنده علی اصغر توست
ای که در کرببلا بیکس ویاور گشتی چشم بگشا وببین خلق جهان یاور توست
خواهر غمزده ات دید سرت بر نی وگفت:
آنکه باید به اسیری برود خواهر توست
(بابی انت وامی)که توای مکتب عشق
عشق را مظهر و آثار علی اصغر توست
ای حسینی که بهر کوی عزای تو بپاست
عاشقان رانظری دردم جان پرور توست
خواست (مهران )بزند بوسه سراپای تورا
دید هر جا اثر تیر زپا تاسر توست --
نقل از ص202 اشک شفق -آراسته رضا معصومی-سروده احمدمهران - ---- سرسلسله
ی مردم آزاد حسین است
آنکس که دراین ره سر وجان داد حسین است
مردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداد
دامن بکمر برزد واستاد حسین است
درسی به بشر داد بدستور الهی
درسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهی
آیین یزیدی که بری بود زانصاف
ننمود بتهدید وبه تطمیع گواهی
در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد
رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد
ننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیم
حنجر بدم خنجر بیداد گران داد
مردانه دراین معرکه بنهاد قدم را
بر ضدستمکار بر افراشت علم را
با نیروی یزدانی وبا دست خدایی
بشکست بهم قدرت ارکان ستم را
اعلامیه از قتلگه کرب وبلا داد
با زینب وسجاد سوی شام فرستاد
این جمله زخون بود در آن نشریه مسطور
باید بشر از قید اسارت شود آزاد
او کرد بنوع بشر این قاعده تعلیم
کاندر ره آزادگی از جان نبود بیم
دیگر نهراسد زستمکار ستمکش
مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیم
هر وحشی ناکس نزند کوس تمدن
هر کافر ناحق نزند لاف تدین
اشرار باحرار نگیرند سر راه
ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن
شمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پست
باشد که ببالند وننازند ونتازند
از باب زر وسیم باشخاص تهیدست
برچیده شود قاعده ورسم توحش
از مسند حق دور شود قاضی حق کش
ازبین رود منکرومعروف بیاید                    جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوش
مردم همه با کافر وظالم بستیزند
پویند ره حق وزناحق بگریزند
کوبند همی سنگ الم بر سر بدخواه
بر فرق تبهکار همی خاک بریزند
این حکم صریح است وبدیه است ومحقق
چیره نشود حق کش وکشته نشود حق
بیداد گری را اثری نیست بعالم
زنده است حسین ابن علی آن حق مطلق-
(ازبصیر اصفهانی-به نقل از شاهکارهای ادب فارسی(اشک شفق)صص200-201 آراسته
ی رضا معصومی -نشریه ماه نوع -ناشر : رشیدی -دیماه 1362
شمسی)-------------------
جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص 202:--
تاابد جلوه گه حق وحقیقت سر توست
معنی مکتب تفویض علی اکبر توست
ای حسینی که تویی مظهر آیات خدای
این صفت از پدر وجد تو در جوهر توست
درس مردانگی عباس بعالم آموخت
زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست
طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟
آنکه بر مرگ زند خنده علی اصغر توست
ای که در کرببلا بیکس ویاور گشتی چشم بگشا وببین خلق جهان یاور توست
خواهر غمزده ات دید سرت بر نی وگفت:
آنکه باید به اسیری برود خواهر توست
(بابی انت وامی)که توای مکتب عشق
عشق را مظهر و آثار علی اصغر توست
ای حسینی که بهر کوی عزای تو بپاست
عاشقان رانظری دردم جان پرور توست
خواست (مهران )بزند بوسه سراپای تورا
دید هر جا اثر تیر زپا تاسر توست --
نقل از ص202 اشک شفق -آراسته رضا معصومی-سروده احمدمهران--

مهر نماز

مهر نماز

:

مهر تو مرا رکن نماز است حسین جان عشق تو مرا کعبه ی راز است حسین جان

روزی که شود بسته برویم در امید

بابکرم لطف توبازاست حسین جان

 

یک ذره غبار حرمت ای حرم دین در رتبه به از ملک حجازاست حسین جان

هرروزدهم بوسه بخاک حرم تو چون تربت تو مهر نماز است حسین جان

در کرببلا زان همه گلهای نکویت اصغر گل نشکفته ی ناز است حسین جان

ازداغ تودر گوشه ی ویرانه رقیه شمعیست که در سوز وگدازاست حسین جان 

 

 

گر قلب من از سینه بر آرند ببینند باذکر تو در راز ونیاز است حسین جان

می خواستم از وصف وجلال تو بگویم دل گفت که اینقصه درازاست حسین جان -ای خون خدا خسرو محمود خصائل بر درگه تو خضر ایاز است حسین جان

 

 

در روز جزا کرببلایی زشفاعت بر سوی تو اش دست نیاز است حسین جان -به نقل ا ز شکوفه های غم اثر طبع ناد علی کربلایی

ای مبتلای غم که جهان مبتلای توست(در مدح امام حسین علیه السلام)

ای مبتلای غم که که جهان مبتلای تواست            پیر وجوان شکسته ی اندر عزای تواست

هم قبله گاه اهل سمک خاک در گهت               هم سجده گاه خیل ملک کربلای تواست

ای جان محترم که زجانهای محترم                 چون نی ، نوازواقعه ی کربلای تواست

ای بر لقای دوست تو مشتاق وعالمی              مشتاق خاک کوی تو بهر بقای تواست

ای بر لب هوای تو مفتون وکشوری               مفتون اشتیاق تواندرهوای تواست

گلگون قبا زعکس شفق آسمان هنوز              از هجر روی اکبرگلگون قبای تواست

در خون طپید مرغ دل مجتبی چو دید           در خون طپیده قاسم نوکدخدای تواست

گردیداسیر سلسله ی غم علی چودید           زنجیرکین بگردن زین العبای تواست

روحی فداک ، ای تن اطهر که از شرف       خون خدا تویی وخدا خونبهای تواست

جسمی وخاک ایسر انور که بر سنان         آیات حق عیان زلب حق نمای تواست

گاهی بدیرراهب وگه بر سر درخت          گه بر فراز نیزه وگه خاک جای تواست

گویم حکایت از بدنت یا که از سرت          یا ازعیال بیکس وغمدیده خواهرت...ادامه دارد

بند اول ترکیب بند میر زا یحیی خان مدرس اصفهانی -به نقل از شاهکارهای ادبیات -ص 289

آراسته ی رضا معصومی

کربلاگردیده نهضت گاه دین

کربلاگردیده نهضت گاه دین              کربلا شد اعظم از عرش برین

کربلا گنجینه ی نور خداست                ذره ذره خاکهایش پر بهاست

کعبه تعظیمش کند هر صبحگاه             چون از او پیدا نموده فر وجاه

برفضایش سایه زد ابرکرم                میدمد رحمت همیشه دم بدم

آسمانها را شرافت داده است                عرش داور را جلالت داده است

پرچم آزادی اندر این زمین                 شد بپا با خون شاهنشاه دین

نغمه ی نهضت از این جا شد بلند            سرنگون کاخ ستم از پای بند

رمز حریت زموج خون عیان               درس آزادی ازاین وادی بخوان

کشتی راه نجات از این زمین               شد روان زامر خداوند مبین

این زمین معراج سبط مصطفاست            نینوا باشد ولی اندر نواست

کرد دنیا این زمین تسلیم خویش              تاابد افزوده بر تعظیم خویش

غرقه خونین جسمها دارد ببر               گشته خاکش معدن لعل وگهر

لعلهای خونفشان را مخزن است             لاله های احمرین بر دامن است

جسم پر خون حسین ابن علی               خاک پاکش را نموده منجلی

سروقدی چون ابوالفضل رشید              در کمون تربت وی آرمید

نونهال اکبر عالی شیم                    بردمیده اندراین باغ ارم

شد شکوفه اصغر اندراین چمن             لاله رخ گردیده آن گلگون بدن

(ساعی)اندرگلشن کرب وبلا              روزشب برسینه زن شودر نوا *

*-از حسین علی ساعی خوانساری-به نقل ازمعراج عاشورا -صص 4-5-کتابفروشی اشرفی -خوانسار

کربلاگردیده نهضت گاه دین

کربلاگردیده نهضت گاه دین              کربلا شد اعظم از عرش برین

کربلا گنجینه ی نور خداست                ذره ذره خاکهایش پر بهاست

کعبه تعظیمش کند هر صبحگاه             چون از او پیدا نموده فر وجاه

برفضایش سایه زد ابرکرم                میدمد رحمت همیشه دم بدم

آسمانها را شرافت داده است                عرش داور را جلالت داده است

پرچم آزادی اندر این زمین                 شد بپا با خون شاهنشاه دین

نغمه ی نهضت از این جا شد بلند            سرنگون کاخ ستم از پای بند

رمز حریت زموج خون عیان               درس آزادی ازاین وادی بخوان

کشتی راه نجات از این زمین               شد روان زامر خداوند مبین

این زمین معراج سبط مصطفاست            نینوا باشد ولی اندر نواست

کرد دنیا این زمین تسلیم خویش              تاابد افزوده بر تعظیم خویش

غرقه خونین جسمها دارد ببر               گشته خاکش معدن لعل وگهر

لعلهای خونفشان را مخزن است             لاله های احمرین بر دامن است

جسم پر خون حسین ابن علی               خاک پاکش را نموده منجلی

سروقدی چون ابوالفضل رشید              در کمون تربت وی آرمید

نونهال اکبر عالی شیم                    بردمیده اندراین باغ ارم

شد شکوفه اصغر اندراین چمن             لاله رخ گردیده آن گلگون بدن

(ساعی)اندرگلشن کرب وبلا              روزشب برسینه زن شودر نوا *

*-از حسین علی ساعی خوانساری-به نقل ازمعراج عاشورا -صص 4-5-کتابفروشی اشرفی -خوانسار

کربلاگردیده نهضت گاه دین

کربلاگردیده نهضت گاه دین              کربلا شد اعظم از عرش برین

کربلا گنجینه ی نور خداست                ذره ذره خاکهایش پر بهاست

کعبه تعظیمش کند هر صبحگاه             چون از او پیدا نموده فر وجاه

برفضایش سایه زد ابرکرم                میدمد رحمت همیشه دم بدم

آسمانها را شرافت داده است                عرش داور را جلالت داده است

پرچم آزادی اندر این زمین                 شد بپا با خون شاهنشاه دین

نغمه ی نهضت از این جا شد بلند            سرنگون کاخ ستم از پای بند

رمز حریت زموج خون عیان               درس آزادی ازاین وادی بخوان

کشتی راه نجات از این زمین               شد روان زامر خداوند مبین

این زمین معراج سبط مصطفاست            نینوا باشد ولی اندر نواست

کرد دنیا این زمین تسلیم خویش              تاابد افزوده بر تعظیم خویش

غرقه خونین جسمها دارد ببر               گشته خاکش معدن لعل وگهر

لعلهای خونفشان را مخزن است             لاله های احمرین بر دامن است

جسم پر خون حسین ابن علی               خاک پاکش را نموده منجلی

سروقدی چون ابوالفضل رشید              در کمون تربت وی آرمید

نونهال اکبر عالی شیم                    بردمیده اندراین باغ ارم

شد شکوفه اصغر اندراین چمن             لاله رخ گردیده آن گلگون بدن

(ساعی)اندرگلشن کرب وبلا              روزشب برسینه زن شودر نوا *

*-از حسین علی ساعی خوانساری-به نقل ازمعراج عاشورا -صص 4-5-کتابفروشی اشرفی -خوانسار