http://http://shianetwork.ir/user_album.php-برای دسترسی به فتوبلاگ اسایش برروی لینک مقابل کلیک کنید
مژده که شد شام محبان سحر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----
مژده که میلاد بتول است بتول خرمی آل رسول است رسول
شادی ارباب عقول است عقول اهل ولاگاه وصول است وصول
دوستی دختر خیرالبشر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------------
مژده که شدطلعت زهرا عیان گشت منور همه کون ومکان
شدبه خدیجه ز خدا رایگان زهره ی بی مثل وعطا در زمان
آنکه بود مام شبیر وشبر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----------
مژده که رخ کرده عیان فاطمه چهره نموده بجهان فاطمه
کرده جهان رشک جنان فاطمه گشته زرخ جلوه کنان فاطمه
برده همی جلوه زشمس وقمر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر -------
مژده که صدیقه پدیدار شد جلوه کنان مطلع انوار شد
صحن چمن یکسره گلزار شد دشت ودمن تحتها الانهار شد
خرم ازاو گشت جهان سربسر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------
مژده که خاتون دو عالم رسید فخر زنان بانوی اعظم رسید
مایه ی فخریه ی آدم رسید همسر حیدرشه اکرم رسید
شد متولد صدف هر گهر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----
به نقلاز دیوانآذر-جلد دوم -ص ۴۹- سروده حاج غلامرضا آذر حقیقی خراسانی-انتشارات طوس مشهد -
چاپ ۱۳۴۸ شمسی ----
مژده که شد شام محبان سحر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----
مژده که میلاد بتول است بتول خرمی آل رسول است رسول
شادی ارباب عقول است عقول اهل ولاگاه وصول است وصول
دوستی دختر خیرالبشر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------------
مژده که شدطلعت زهرا عیان گشت منور همه کون ومکان
شدبه خدیجه ز خدا رایگان زهره ی بی مثل وعطا در زمان
آنکه بود مام شبیر وشبر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----------
مژده که رخ کرده عیان فاطمه چهره نموده بجهان فاطمه
کرده جهان رشک جنان فاطمه گشته زرخ جلوه کنان فاطمه
برده همی جلوه زشمس وقمر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر -------
مژده که صدیقه پدیدار شد جلوه کنان مطلع انوار شد
صحن چمن یکسره گلزار شد دشت ودمن تحتها الانهار شد
خرم ازاو گشت جهان سربسر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------
مژده که خاتون دو عالم رسید فخر زنان بانوی اعظم رسید
مایه ی فخریه ی آدم رسید همسر حیدرشه اکرم رسید
شد متولد صدف هر گهر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----
به نقلاز دیوانآذر-جلد دوم -ص ۴۹- سروده حاج غلامرضا آذر حقیقی خراسانی-انتشارات طوس مشهد -
چاپ ۱۳۴۸ شمسی ----
ادامه مطلب ...مژده که شد شام محبان سحر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----
مژده که میلاد بتول است بتول خرمی آل رسول است رسول
شادی ارباب عقول است عقول اهل ولاگاه وصول است وصول
دوستی دختر خیرالبشر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------------
مژده که شدطلعت زهرا عیان گشت منور همه کون ومکان
شدبه خدیجه ز خدا رایگان زهره ی بی مثل وعطا در زمان
آنکه بود مام شبیر وشبر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----------
مژده که رخ کرده عیان فاطمه چهره نموده بجهان فاطمه
کرده جهان رشک جنان فاطمه گشته زرخ جلوه کنان فاطمه
برده همی جلوه زشمس وقمر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر -------
مژده که صدیقه پدیدار شد جلوه کنان مطلع انوار شد
صحن چمن یکسره گلزار شد دشت ودمن تحتها الانهار شد
خرم ازاو گشت جهان سربسر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------
مژده که خاتون دو عالم رسید فخر زنان بانوی اعظم رسید
مایه ی فخریه ی آدم رسید همسر حیدرشه اکرم رسید
شد متولد صدف هر گهر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----
به نقلاز دیوانآذر-جلد دوم -ص ۴۹- سروده حاج غلامرضا آذر حقیقی خراسانی-انتشارات طوس مشهد -
چاپ ۱۳۴۸ شمسی ----
مژده که شد شام محبان سحر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----
مژده که میلاد بتول است بتول خرمی آل رسول است رسول
شادی ارباب عقول است عقول اهل ولاگاه وصول است وصول
دوستی دختر خیرالبشر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------------
مژده که شدطلعت زهرا عیان گشت منور همه کون ومکان
شدبه خدیجه ز خدا رایگان زهره ی بی مثل وعطا در زمان
آنکه بود مام شبیر وشبر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----------
مژده که رخ کرده عیان فاطمه چهره نموده بجهان فاطمه
کرده جهان رشک جنان فاطمه گشته زرخ جلوه کنان فاطمه
برده همی جلوه زشمس وقمر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر -------
مژده که صدیقه پدیدار شد جلوه کنان مطلع انوار شد
صحن چمن یکسره گلزار شد دشت ودمن تحتها الانهار شد
خرم ازاو گشت جهان سربسر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------
مژده که خاتون دو عالم رسید فخر زنان بانوی اعظم رسید
مایه ی فخریه ی آدم رسید همسر حیدرشه اکرم رسید
شد متولد صدف هر گهر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----
به نقلاز دیوانآذر-جلد دوم -ص ۴۹- سروده حاج غلامرضا آذر حقیقی خراسانی-انتشارات طوس مشهد -
چاپ ۱۳۴۸ شمسی ----
http://shianetwork.ir/user_album.php----برای دسترسی به فتوبلاگ وآلبومهای اسایش در شایت شیعه نتورک برروی لینک مقابل کلیک کنید.اسایش.
-- قلب زهراچودل احمد مختار بسوخت کز شرار محنش گنبذ دوار بسوخت خو | محمد حسن اسایش | 1391/02/13 |
| |||||
3 | ای نبی را عزت اجداد ، یابن العسکری ای علی را ارش | محمد حسن اسایش | 1391/02/08 |
| ||||
4 | زبان حال حضرت زینب (س) در فراق مادر | محمد حسن اسایش | 1391/01/31 |
| ||||
5 | دختر ختم رسل حجت دادار منم محرم راز | محمد حسن اسایش | 1391/01/27 |
| ||||
6 | درد دل حضرت زهرا (س) -ارمغان زهرا (س) | محمد حسن اسایش | 1391/01/27 |
| ||||
7 | ای فروزنده تر از ماه بیا---- | محمد حسن اسایش | 1391/01/24 |
| ||||
8 | ای فروزنده تر از ماه بیا---- | محمد حسن اسایش | 1391/01/24 |
| ||||
9 | شهادت بانوی دوعالم (فاطمه الزهرا) سلام خدا بر اووخاندانش | محمد حسن اسایش | 1391/01/20 |
| ||||
10 | روی بر خاک بنه تا که برافلاک روی جان فشانی بکن ار می طلبی جانان | محمد حسن اسایش | 1391/01/19 |
| ||||
11 | خوش بود چهره ی آن ماه فروزان دیدن واندرآن چهره عیان جلوه ی یزدان | محمد حسن اسایش | 1391/01/11 |
| ||||
12 | زینب آن بانوی عظمایی که دست قدرتش کهکشان چرخ را بر پاطناب ان | محمد حسن اسایش | 1391/01/08 |
| ||||
13 | بمناسبت میلاد عقیله ی بنی هاشم زینب کبری (سلام الله علیها) | محمد حسن اسایش | 1391/01/05 |
| ||||
14 | ای حجت حق، رهبر اسلام ، اغثنی وی سبطنبی ، ناشر | محمد حسن اسایش | 1391/01/03 |
| ||||
15 | یار پنهان زنظرباز عیان خواهد شد | محمد حسن اسایش | 1390/12/25 |
| ||||
16 | فریاد رس کل | محمد حسن اسایش | 1390/12/19 |
| ||||
17 | شهریار زمانه | محمد حسن اسایش | 1390/12/12 |
| ||||
18 | شهریار زمانه | محمد حسن اسایش | 1390/12/11 |
| ||||
19 | در ولادت حضرت امام حسن عسکری (ع) | محمد حسن اسایش | 1390/12/08 |
| ||||
20 | در ولادت حضرت امام حسن عسکری(ع) | محمد حسن اسایش | 1390/12/08 |
| ||||
21 | مهدی بیا مهدی بیا | محمد حسن اسایش | 1390/11/28 |
| ||||
22 | مهدی بیا مهدی بیا:---------ای وارث خون خدا ای پیشوا ای رهنم | محمد حسن اسایش | 1390/11/27 |
| ||||
23 | <script> //* start of ashoora.ir live* </script><script langu | محمد حسن اسایش | 1390/11/25 |
| ||||
24 | طفلان مسلم | محمد حسن اسایش | 1390/11/24 |
|
من آن حر خطاکارم که بهر توبه خون بارم شهادت دستم بدامانت (۲بار)
زکردارم پشیمانم بدرگاه تو مهمانم ترحم کن به مهانت، ترحم کن به مهانت
عزیز فاطمه شاها ! بر احوالم نظر بنما که درگرداب عصیانم ،که در گرداب عصیانم
من افسرده ، گمراهم ، زتو بخشش همی خواهم سروجانم بقربانت ، سروجانم بقربانت
من آن حر خطاکارم که بهر توبه خونبارم شهادستم بدامانت شها دستم بدامانت--
زاول ره بتو بستم ، شها قلب تورا خستم خطا ازمن ، نجات از تو ، شهادستم بدامانت
سر آوردو فدا سازم ،بعهد خود وفاکردم که باشم از غلامانت،که باشم از غلامانت
من آن حر خطا کارم که بهر توبه خون بارم دراین در یای طوفانی ، ره چاره مرا نبود
بفریادم برس اکنون بفریادم برس اکنون ---- خجالت دارم از رویت، نمودم رو کنون سویت
من آن حر خطاکارم که بهرتوبه خون بارم ---من افتادم بگردابم ،رهان ای شه زغرقابم
که جویم فضل واحسانت ،نظر دارم به غفرانت شهادرمانده می باشم ، زخود شرمنده میباشم
کنونم بر سر خوانت من آن حر خطاکارم که بهر توبه خون بارم که بهر توبه خون بارم شهادستم بدامانتشهادستم بدامانت
بگفتا حرنام آور بنزد سبط پیغمبر نظر بنما به مهمانت من آن حر خطاکارم که بهر توبه خون بارم
شادستم بدامانت ، شهادستم بدامانت-----
نقل از :معراج عاشورا -حسینعلی خوانساری -ص۴۹ -انتشارات اشرفی -میدان امام حسن -تهران --
-- قلب زهراچودل احمد مختار بسوخت کز شرار محنش گنبذ دوار بسوخت
خون دیوار ودر سوخته را هرکه بدید جان او از شرر آن در ودیوار بسوخت
وقعه ی میخ در وضرب لگد سوخت مرا سینه ی فاطمه چون زآتش مسمار بسوخت
داستان پس در وقعه ی جانسوز بود زآن محن دیده ی هر ثابت وسیار بوخت
چه کشیده است ندانم زغلاف شمشیر که دل وپهلویش از شعله ی آزار بسوخت
تازیانه بنموده است سیه بازوی وی عالمی زین ستم دشمن خونخوار بسوخت
رنجه کردند دلش چون فدکش گشتی غصب که از آن رنجُ دل احمد مختار بسوخت
بشکند دست عدو چون برخش سیلی زد که از آن ُ صورت گنجینه ی اسرار بسوخت
محسنش سقط شد (آهی )زهمان ضربت در زین غم وغصه دل حیدر کرار بسوخت
---به نقل ازدیوان آهی -جلد دوم -ص ۱۰۷-سروده ی َلی آهی -انتشارات خزر -تهران-
mha3131
ای نبی را عزت اجداد ، یابن العسکری ای علی را ارشد اولاد ، یابن العسکری
چاره شد از دست ، ای بیچارگان را دستگیر از تو جوید شیعه استمداد ، یابن العسکری
رحم کن بر غربت اسلام وبر اسلامیان هردورا شد موقع امداد ، یابن العسکری
در کجایی ، العجل ، ای بی پناهان را پناه نیست تاب این همه بیداد ، یابن العسکری
مرغ دل شد مبتلا چون صید در کنج قفس این دل از غم کی شود آزاد ،یابن العسکری
کشتن یک مادری مانند زهرا کی رود تا قیامت از دل اولاد ، یابن العسکری
بود مشغول عزاداری که ناگه آمدند بر سرش یک عده چون جلاد ، یابن العسکری
ضربت مسمارآن در شد بجایی منتهی گشت محسن کشته ی بیداد ، یابن العسکری
فاطمه بین در ودیوار ، از بی طاقتی شد بلند از سینه اش فریاد ،یابن العسکری
(هاشمی ) را داغ زهرا وغم اولاد او کرده گریان تاصف میعاد ، یابن العسکری
نقل از: سرودهای امام مهدی عج..-ص ۴۵ گردآورنده -حسین حقجو ـ انتشارات قلم -قم ----
از داغ تو ای مادر می سوزم ومی سازم افتاده بجان آذر می سوزم ومی سازم
آن شب که نظر کردم بر صورت نیکویت دیدم که بود نیلی ازظلم عدو رویت
زآن دم که شدم آگه از سینه وپهلویت من تا بصف محشر می سوزم ومی سازم
کی میرود از خاطر آن اشک دو چشمانت آن ناله ی جانسوزت ،آن رنج فراوانت
کردی رخ خود نهان مخفی زیتیمانت از بهرتو پا تاسر می سوزم ومی سازم
ازبهر توای مادر تاریک بود روزم چون شمع بجای تو شب تا بسحر سوزم
درخانه ی تاریکت من ، بال ور افروزم چون خرمنی ازآذر می سوزم ومی سازم
ای کاش مرا باخود می بردی ازاین دنیا زیرا که بدون تو سخت است جهان بر ما
ای گل زخزان تو شد دیده ی من دریا چون جوجه ی بی مادر ، می سوزم ومی سازم
ای کاش که می بودی تا شانه زنی مویم این گردیتیمی را شویی زسر ورویم
بعدازتو غم دل را مادر به که من گویم دائم بدو چشم تر می سوزم ومی سازم
ای مونس طفلانت مادر بکجا رفتی غمخوار یتیمانت ، مادر بکجا رفتی؟
با سینه ی سوزانت ، مادر بکجا رفتی ؟ تو رفتی من یکسر می سوزم ومی سازم
بر خلق جهان دادی تو درس شهامت را باید زتوآموزد دیندار ، شجاعت
کردی زقیام خود برپا تو قیامت را از بهر توای رهبر ، می سوزم ومی سازم
شد محسن مظلومت ،کشته زفشار در بر خاک در افتادی ، مانند گل پرپر
زد (کرببلایی) را داغ تو بجان آذر زآن آذر وضرب در ، می سوزم ومی سازم
اثر طبع نادعلی کربلایی -ارمغان کربلا -ص ۷۰-۷۱ -انتشارات خزر -تهران -----
دختر ختم رسل حجت دادار منم محرم راز دل حیدر کرار منم
معنی سوره ی کل کوثر وآن فیض عظیم که بقرآن بود از خالق غفار منم
مام شبیر وشبر ،شافعه ی روز حساب شجر طیبه ی احمد مختار منم
آنکه از بعد پدر قلب فکارش خون شد از جفا وستم فرقه ی کفار منم
آنکه بر خاست بیاری امام ودینش تازیانه بتنش خورده زاشرار منم
آنکه شد محسن شش ماهه ی مظلومش سقط بی گنه از لگد وآن در ودیوار منم
آنکه اززخم زبان وستم وظلم عدو غیر ناله نبدش در همه دم کار منم
آنکه زد ثانی نمرود برویش سیلی روز شد درنظرش همچو شب تار منم
آنکه از حق طلب مرگ خودش را میکرد نزد قبر پدرش با دل خونبار منم
آنکه در روز جزا جمع محبینش را برهاند زغم واهمه ی نار منم----
آنکه بر (کرببلایی) بدهد روز حساب حسنات صله بر گفتن اشعار منم
--ص66-67 -کتاب سوم -ارمغان کربلا-نادعلی کربلایی-انتشارات خزر-تهران-----
اشک قلم (زبان حضرت زهرا (س) :----
زبعد مرگ توای مایه ی امید پدر جان شدم ززندگی خویش ناامید پدر جان
زدرد پهلوورنج فراق وسیلی دشمن بزیربار مصیبت قدم خمید پدر جان
بجرم آنکه حمایت زشوهرم بنمودم ببین که رشته ی عمرم عدوبرید پدرجان
بجای مزدرسالت ازاین گروه ستمگر شده است محسن مظلوم من شهید پدرجان
رخم زسیلی اعدا کبو دگشته ونیلی شده زبعد تو موی سرم سپید پدرجان
برای غصب فدک ناسپاس خصم نمک خور چگونه پرده ی حرمت زما درید پدرجان
گواه باش که مرگ خود از خدا طلبیدم زبس که زخم زبان بر دلم رسید پدرجان
ببین پدر که دل سنگ شد کباب بحالم زبس که اشک غم از دیده ام چکید پدرجان
زدیده ی قلم (کربلایی)اشک ببارد سیاه گشت همه صفحه ی سپید پدرجان
--ص 68 -همان منبع فوق -انتشارات خزر -تهران --- ارمغان زهرا(س):----
زامت هدیه ای از دار دنیا می برد زهرا نشانی از فداکاری به عقبا می برد زهرا
تن مجروح وبازوی کبود وروی نیلی را همانا مخفیانه سوی بابا می برد زهرا
شکسته استخوان وقامت ازغم دوتایش را بسوی دادگاه حی یکتا می برد زهرا
زاشک دیده دارد شیشه ای را در کفن پنهان شبانه در لحد از بهر فردا میبرد زهرا
زسجد بردن حبل المتین با بازوی بسته نوشته نامه ای با اشک مولا می برد زهرا
از آن ضرب غلاف تیغ قنفذ بسته بازو را شکسته شاخه ی طوبی به طوبا می برد زهرا
زمسمادودروضرب لگد زآن آتش افروزی شکایتهای گوناگون زاعدامی برد زهرا
زبس زخم زبان آمد به قلب نازنین او دلی مجروح از بهر مداوا می برد زهرا
زقتل محسن مظلوم و آن مسمار غم افزا به محشر جوهری از بهر امضا می برد زهرا
بنال ای (کربلایی)روز وشب زین ماتم عظما که بهر محسنش سوغات دنیا می برد زهرا
---نادعلی کربلایی -به نقل ز ارمغان کربلا -ص 69 -انتشارات خزر -تهران
دختر ختم رسل حجت دادار منم محرم راز دل حیدر کرار منم
معنی سوره ی کل کوثر وآن فیض عظیم که بقرآن بود از خالق غفار منم
مام شبیر وشبر ،شافعه ی روز حساب شجر طیبه ی احمد مختار منم
آنکه از بعد پدر قلب فکارش خون شد از جفا وستم فرقه ی کفار منم
آنکه بر خاست بیاری امام ودینش تازیانه بتنش خورده زاشرار منم
آنکه شد محسن شش ماهه ی مظلومش سقط بی گنه از لگد وآن در ودیوار منم
آنکه اززخم زبان وستم وظلم عدو غیر ناله نبدش در همه دم کار منم
آنکه زد ثانی نمرود برویش سیلی روز شد درنظرش همچو شب تار منم
آنکه از حق طلب مرگ خودش را میکرد نزد قبر پدرش با دل خونبار منم
آنکه در روز جزا جمع محبینش را برهاند زغم واهمه ی نار منم
زدرد پهلوورنج فراق وسیلی دشمن بزیربار مصیبت قدم خمید پدر جان
بجرم آنکه حمایت زشوهرم بنمودم ببین که رشته ی عمرم عدوبرید پدرجان
بجای مزدرسالت ازاین گروه ستمگر شده است محسن مظلوم من شهید پدرجان
رخم زسیلی اعدا کبو دگشته ونیلی شده زبعد تو موی سرم سپید پدرجان
برای غصب فدک ناسپاس خصم نمک خور چگونه پرده ی حرمت زما درید پدرجان
گواه باش که مرگ خود از خدا طلبیدم زبس که زخم زبان بر دلم رسید پدرجان
ببین پدر که دل سنگ شد کباب بحالم زبس که اشک غم از دیده ام چکید پدرجان
زدیده ی قلم (کربلایی)اشک ببارد سیاه گشت همه صفحه ی سپید پدرجان
--ص 68 -همان منبع فوق -انتشارات خزر -تهران --- ارمغان زهرا(س):----
زامت هدیه ای از دار دنیا می برد زهرا نشانی از فداکاری به عقبا می برد زهرا
تن مجروح وبازوی کبود وروی نیلی را همانا مخفیانه سوی بابا می برد زهرا
شکسته استخوان وقامت ازغم دوتایش را بسوی دادگاه حی یکتا می برد زهرا
زاشک دیده دارد شیشه ای را در کفن پنهان شبانه در لحد از بهر فردا میبرد زهرا
زسجد بردن حبل المتین با بازوی بسته نوشته نامه ای با اشک مولا می برد زهرا
از آن ضرب غلاف تیغ قنفذ بسته بازو را شکسته شاخه ی طوبی به طوبا می برد زهرا
زمسمادودروضرب لگد زآن آتش افروزی شکایتهای گوناگون زاعدامی برد زهرا
زبس زخم زبان آمد به قلب نازنین او دلی مجروح از بهر مداوا می برد زهرا
زقتل محسن مظلوم و آن مسمار غم افزا به محشر جوهری از بهر امضا می برد زهرا
بنال ای (کربلایی)روز وشب زین ماتم عظما که بهر محسنش سوغات دنیا می برد زهرا
---نادعلی کربلایی -به نقل ز ارمغان کربلا -ص 69 -انتشارات خزر -تهران
آنکه بر (کرببلایی) بدهد روز حساب حسنات صله بر گفتن اشعار منم
--ص66-67 -کتاب سوم -ارمغان کربلا-نادعلی کربلایی-انتشارات خزر-تهران-----
اشک قلم (زبان حضرت زهرا (س) :----
زبعد مرگ توای مایه ی امید پدر جان شدم ززندگی خویش ناامید پدر جانر
ادامه مطلب ...مهدی ای در رسول مدنی یوسف فاطمه ابن الحسنی
ای فروزنده تر از ماه بیا یار دین حجت آگاه بیا
رخ نما ای گهر آل عبا زپس پرده ی غیبت تودر آ
همه مشتاق تماشای توایم عاشق روی دل آرای توایم
گرچه این دیده ی ما قابل نیست انتظار دگری دردل نیست
نام تو شکر وشهد لب ماست زینت محفل روز وشب ماست
همه جا هستی وما بی خبریم از غم هجر تو ما خون جگریم
کیمیا مهر تو اندر دل ما شد عجین روز ازل با گل ما
جان زهرا همه را دل خوش کن آتش فتنه زما خامش کن
زاده ی عسکری!ُ ای حجت دین! توبزن ریشه ی کفار (صدام) لعین
روز پیروزی ما را برسان مرگ صدام دغا را برسان
بر محبان زوفا کن نظری آه مارا تو بده یک اثری
به اجابت برسان گفته ی ما بین جوانان بخون خفته ی ما
دادخواه همه بیچاره تویی یاور ملت آواره تویی
ای ضیا ء دل غمدیده ی ما تابکی غایبی از دیده ی ما
(رجبی) را تو عطاء کن توفیق چون که الطاف تو او را ست رفیق
----اشعارازرجبیان با یک تصرف -به نقل از :پیام شهدا -ص 144-تالیف ابولفضل آسمانی ----
دربیت دهم -مصراع دوم -دراصل شعر کلمه (صدام ) میباشد که کلمه ی (کفار ) جانشین آن شد
مهدی ای در رسول مدنی یوسف فاطمه ابن الحسنی
ای فروزنده تر از ماه بیا یار دین حجت آگاه بیا
رخ نما ای گهر آل عبا زپس پرده ی غیبت تودر آ
همه مشتاق تماشای توایم عاشق روی دل آرای توایم
گرچه این دیده ی ما قابل نیست انتظار دگری دردل نیست
نام تو شکر وشهد لب ماست زینت محفل روز وشب ماست
همه جا هستی وما بی خبریم از غم هجر تو ما خون جگریم
کیمیا مهر تو اندر دل ما شد عجین روز ازل با گل ما
جان زهرا همه را دل خوش کن آتش فتنه زما خامش کن
زاده ی عسکری!ُ ای حجت دین! توبزن ریشه ی کفار (صدام) لعین
روز پیروزی ما را برسان مرگ صدام دغا را برسان
بر محبان زوفا کن نظری آه مارا تو بده یک اثری
به اجابت برسان گفته ی ما بین جوانان بخون خفته ی ما
دادخواه همه بیچاره تویی یاور ملت آواره تویی
ای ضیا ء دل غمدیده ی ما تابکی غایبی از دیده ی ما
(رجبی) را تو عطاء کن توفیق چون که الطاف تو او را ست رفیق
----اشعارازرجبیان با یک تصرف -به نقل از :پیام شهدا -ص 144-تالیف ابولفضل آسمانی ----
دربیت دهم -مصراع دوم -دراصل شعر کلمه (صدام ) میباشد که کلمه ی (کفار ) جانشین آن شد